تبلیغات


جايگاه اربعين حسيني از ديدگاه مقام معظم رهبري

اهميت اربعين از کجاست ؟ صرف اينکه چهل روز از شهادت شهيد مي گذرد ، چه خصوصيتي دارد ؟ اربعين خصوصيتش به خاطر اين است که در اربعين حسيني ياد شهادت حسين زنده شد و اين چيز بسيار مهمي است . شما فرض کنيد اگر اين شهادت عظيم در تاريخ اتفاق مي افتاد يعني حسين بن علي و بقيه شهيدان در کربلا شهيد مي شدند ، اما بني اميه موفق مي شدند همانطور که خود حسين را و ياران عزيزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زير خاک پنهان کردند ، ياد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهاي بعد محو کنند .ببينيد در اين صورت آيا اين شهادت فايده اي براي عالم اسلام داشت ؟ يا اگر هم براي آن روز يک اثري مي گذاشت ، آيا اين خاطره در تاريخ هم ، براي نسلهاي بعد هم ، براي گرفتاريها و سياهي ها و تاريکي ها و يزيديهاي دوران آينده تاريخ هم اثري روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسين شهيد مي شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهاي بعد نمي فهميدند که حسين شهيد شده ، آيا اين خاطره چه اثري و چه نقشي مي توانست در رشد و سازندگي و هدايت و برانگيزانندگي ملتها و اجتماعات و تاريخ بگذارد ؟

مي بينيد که هيچ اثري نداشت ، بله حسين که شهيد مي شد ، خود او به اعلي عليين رضوان خدا مي رسيد ، شهيداني که کسي نفهميد و در غربت ، در سکوت ، در خاموشي شهيد شدند ، به اجاربعین,ویژه نامه اربعین,اربعین حسینی,امام حسین,ویژه نامه,خامنه ای,شام,مقام معظم رهبری,کربلا,جایگاه اربعینر خودشان در آخرت رسيدند ، روح آنها فتوح و گشايش را در درگاه رحمت الهي به دست آورد ، اما آيا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن شهيدي مي شود که شهادت او و مظلوميت او را نسلهاي معاصر و آينده او بدانند و بشنوند ، درس و اسوه آن شهيدي مي شود که خون او بجوشد و در تاريخ سرازير بشود ، مظلوميت يک ملت آن وقتي مي تواند زخم پيکر ستم کشيده شلاق خورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که اين مظلوميت فرياد بشود ، اين مظلوميت به گوش انسانهاي ديگر برسد ، براي همين است که امروز ابرقدرتها صدا توي صدا انداختند که صداي ما بلند نشود ، براي همين است که حاضرند پولهاي گزاف خرج کنند تا دنيا نفهمد که جنگ تحميلي چرا به وجود آمد ، با چه انگيزه اي ، با دست که ، با تحريک که . آن روز هم دستگاههاي استکباري ، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قيمت اين که نام و ياد حسين و خون حسين و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهاي بعد باقي نماند و شناخته نشود . البته در اوائل کار درست نمي فهميدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بيشتر گذشت ، بيشتر فهميدند .

در اواسط دوران بني عباس حتي قبر حسين بن علي عليه السلام را ويران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هيچ اثري باقي نماند . نقش ياد و خاطره شهيدان و شهادت اين است ، شهادت بدون خاطره ، بدون ياد ، بدون جوشش خون شهيد ، اثر خودش را نمي بخشد و اربعين آن روزي است که برافراشته شدن پرچم پيام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست . حالا چه در اربعين اول ، خانواده امام حسين عليه السلام به کربلا آمده باشند و چه نيامده باشند . اما اربعين اول آن روزي است که براي اولين بار زائران شناخته شده حسين بن علي به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاري است و عطيه از اصحاب پيغمبر ، از ياران امير المومنين و آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتي نابينا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و دستش را عطيه گرفت و برد روي قبر حسين بن علي گذاشت و او قبر را لمس کرد و گريه کرد و با حسين بن علي عليه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسين بن علي را زنده کرد و سنت زيارت قبر شهداء را پايه گذاري کرد . يک چنين روزمهمي است روز اربعين.

امام صادق فمودند: هر كس يك بيت شعر درباره‏ى حادثه‏ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد

حركت امام حسين(ع) براى اقامه‏ى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلب‏الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان امر بالمعروف وانهى عن‏المنكر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زيارت اربعين كه يكى از بهترين زيارات است، مى‏خوانيم: «و منح‏النّصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من‏الجهالة و حيرةالضّلاله». آن حضرت در بين راه، حديث معروفى را كه از پيامبر(ص) نقل كرده‏اند، بيان مى‏فرمايند: «ايهاالنّاس انّ رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم‏اللَّه ناكثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلم يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا على‏اللَّه ان يدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).

تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتارى كه درباره‏ى آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مى‏كند كه غرض، اقامه‏ى حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامه‏ى راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: «يا وارث ادم صفوةاللَّه يا وارث نوح نبىّ‏اللَّه ...»( مفاتيح‏الجنان، زيارت وارث‏) و معلوم است كه پيامبران هم براى چه آمدند: «ليقوم‏النّاس بالقسط». اقامه‏ى قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامى.

اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه‏گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‏ى زيادى نخواهند برد.

درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى‏دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى‏يى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه‏ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده‏ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى‏توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه‏ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.

 

رمز زنده‏ ماندن واقعه‏ى عاشورا

اگر زينب‏كبرى‏(سلام‏اللَّه‏عليها) و امام سجّاد(صلوات‏اللَّه‏عليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه‏ى عاشورا و هدف حسين‏بن‏على و ظلم دشمن را بيان نمى‏كردند، واقعه‏ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى‏ماند.

چرا امام صادق(عليه‏الصّلاة والسّلام) - طبق روايت - فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره‏ى حادثه‏ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟(1) چون تمام دستگاههاى تبليغاتى، براى منزوى كردن و در ظلمت نگهداشتن مسأله‏ى عاشورا و كلاً مسأله‏ى اهل‏بيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اين‏گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنت‏آميز مى‏كردند. در چنين فضايى، مگر ممكن بود قضيه‏ى عاشورا - كه با اين عظمت در بيابانى در گوشه‏يى از دنياى اسلام اتفاق افتاده - با اين تپش و نشاط باقى بماند؟ يقيناً بدون آن تلاشها، از بين مى‏رفت.

آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(عليه‏السّلام) و بقيه‏ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه‏ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته‏ها بايد توجه كنيم.

 

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه‏شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‏ها و مجله‏ها و كتابهايى كه منتشر مى‏كردند، در ذهن آدمهاى ساده‏لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند.

حتّى افراد معدودى از آدمهاى ساده‏دل و جاهل و نيز انسانهاى موجّه و غير موجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهايى مى‏زدند كه ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقايق بود. همين چيزها بود كه امام عزيز را برمى‏آشفت و وادار مى‏كرد كه با آن فرياد ملكوتى ، حقايق را با صراحت بيان كند.

اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. البته، اكثريت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبليغات دشمن بيمه هستند و مصونيت پيدا كرده‏اند. از بس دشمن دروغ گفت و چيزهايى را كه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمينان مردم ما نسبت به گفته‏ها و بافته‏ها و ياوه‏گوييهاى تبليغات جهانى ، بكلى سلب شده است.

دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين‏بن‏على(ع) را محكوم مى‏ساخت و وانمود مى‏كرد كه حسين‏ بن‏ على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است!! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى‏كردند. بعد هم كه حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله‏ى دژخيمان در صحراى كربلا به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى‏كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته‏ها را عوض كرد. حق، اين گونه است.

از بيانات حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالى)29/ 06/ 68

منبع : پايگاه مقام معظم رهبري

 


شام



:: ادامه مطلب

:: موضوعات مرتبط: مقاله مذهبی , مقاله فرهنگی ,
:: برچسب‌ها: جايگاه اربعين حسيني از ديدگاه مقام معظم رهبري , اربعین , ویژه نامه اربعین , اربعین حسینی , امام حسین , ویژه نامه , خامنه ای , شام , مقام معظم رهبری , کربلا , جایگاه اربعین ,
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 20
نويسنده : هیئت نوجوانان
تاريخ : شنبه 15 آذر 1393
خطبه‌هاي حضرت‌ زينب‌ كبري(س)‌ در کوفه و شام

  خطبه‌هاي حضرت‌ زينب‌ كبري(س)‌ در کوفه و شام

خطبة‌ آتشين‌ حضرت زينب(س)‌ در كوفه(شعر)

حال‌ در كوفه‌، زينب‌ كبري        ‌هست‌ ناظر به‌ حالت‌ آنها

كه‌ زنان‌ آه‌ وناله‌ مي‌كردند        غرق‌ در ماتم‌ وغم‌ ودردند

نيز مردان‌ كوفيان‌، گريان‌        از چنين‌ حادثه‌، همه‌ نالان‌

ناگهان‌ زينب‌ غمين‌ آمد        يك‌ نهيب‌ شديد، آن‌جا زد

زينب‌ آمد در آن‌ زمان‌ به‌ خروش        ‌گفت‌: اي‌ كوفيان‌، همه‌ خاموش‌

با چنان‌ نغمه‌اي‌ كه‌ او سر داد        زنگ‌ها نيز از صدا افتاد

بعد از آن‌ رو سوي‌ خدا بنمود        سينه‌ با ياد ايزدش‌ بُگشود

سپس‌ او رو به‌ سوي‌ مردم‌ كرد        با دلي‌ پاك‌ وسينه‌اي‌ پر درد

گفت‌ اي‌ كوفيان‌ پر نيرنگ‌        همه‌ بي‌ بهرگان‌ از فرهنگ‌

همه‌ از غيرت‌ وحميّت‌، دور        پيش‌ چشمان‌ ما همه‌ منفور

همگي‌ چاپلوس‌ ومكاريد        مردمي‌ خائن‌ وفسونكاريد

جز دروغ‌ وخصومت‌ وكينه        ‌نيست‌ در بين‌ مردم‌ كوفه‌

توشه‌اي‌ بد در آخرت‌ داريد        چون‌ همه‌ مردمي‌ تبهكاريد

همه‌ پيمان‌ خويش‌، بشكستيد        پاي‌ ديوار كهنه‌ بنشستيد

تا فروريخت‌ روي‌ سر، ديوار        مي‌شود بسته‌ نيز راه‌ فرار

حال‌، گريان‌ شديد بهر حسين‌!        بعدِ مرگش‌ كنيد شيون‌ وشين‌

دلتان‌ جملگي‌ چنان‌ سنگ‌ است        ‌اين‌ جنايت‌ چو لكة‌ ننگ‌ است‌

گر، گريبان‌ خويش‌، چاك‌ كنيد        لكه‌ را كِي‌ توان‌، كه‌ پاك‌ كنيد

خواهم‌ از درگه‌ خداي‌ جهان‌        ديده‌هاتان‌ همي‌ شود گريان‌

اقدس‌ كاظمي‌(مژگان‌)

 

خطاب‌ اول‌:

زينب‌ دست‌هاي‌ خود را در زير آن‌ پيكر مقدس‌ برد وبه‌ طرف‌ آسمان‌ بالا آورد وگفت‌:

«اِلهي‌ تَقَبِّل‌ مِنّا هذاَالقربان‌» «خداوندا، اين‌ قرباني‌ را از ما قبول‌ كن‌»

حال‌ در وادي‌ مصيبت‌ هابرده‌ زينب‌ دو دست‌ را بالا

رو نموده‌ به‌ جانب‌ معبودگفت‌ با او هر آنچه‌ در دل‌ بود

گفت‌ او با خداي‌ جّل‌ علاكاين‌ شهيد مرا قبول‌ نما

خطاب‌ دوم‌:

زينب‌ فرمود:

يا مُحمّداه‌ صَلّي‌' عليك‌َ ملائِكة‌ُالسَّماءِ، هذا حُسَين‌ٌ بِالَعَراءِ، مُرَمَّل‌ُ بِالدِّماءِ، مُقَطَّع‌ُالاَعضاءِ وَبَناتُك‌َ سَباي'ا وَ ذُرَيّتُك‌َ قتلي‌، تُسفي‌' عليهم‌ الصّبا فَاَبْكَت‌ْ كُل‌َّ صَديق‌ً عَدّو ؛

«اي‌ رسول‌ خدا، اي‌ آن‌ كه‌ ملائكة‌ زمين‌ وآسمان‌ بر تو درود مي‌فرستد، اين‌ حسين‌توست‌ كه‌ اعضاي‌ او را پاره‌پاره‌ كردند، سر او را از قفا بريدند.»

اين‌ حسين‌ توست‌ كه‌ جسد او در صحرا افتاده‌، در حالي‌ كه‌ بادها بر او ميوزند وخاك‌بر او مي‌نشانند. پس‌ هر دشمن‌ ودوستي‌ را گرياند.

زينب‌ آن‌ بانوي‌ ستم‌ديده‌كه‌ چنين‌ داغ‌ را كنون‌ ديده‌

رو به‌ سوي‌ مدينه‌ چون‌ بنمودبا غم‌ ودرد خود دو لب‌ بگشود

گفت‌ با جدّ خود رسول‌ خدانظري‌ كن‌ به‌ سوي‌ كرب‌ وبلا

يا محمد، حسين‌ تو اين‌ جاست‌پيكرش‌ بي‌ سرش‌ دگر تنهاست‌

سر او از قفا جدا گردندتو نداني‌ به‌ ما چه‌ها كردند

جسم‌ او پاره‌پاره‌ گرديده‌همه‌ را ديدگان‌ ما ديده‌

جسدش‌ در محيط‌ سوزان‌ است‌چشم‌ عالم‌ ز درد گريان‌ است‌

خطبة‌ سوم‌:

بعد از آن‌ زينب‌ خطاب‌ به‌ مادر خود گفت‌:

«اي‌ مادر، اي‌ دختر خيرالبشر، نظري‌ به‌ صحراي‌ كربلا افكن‌ وفرزند خود را ببين‌ كه‌سرش‌ بر نيزة‌ مخالفان‌ وتنش‌ در خاك‌ وخون‌ غلطان‌ است‌! اين‌ جگر گوشة‌توست‌ كه‌دراين‌ صحرا روي‌ خاك‌ افتاده‌ ودختران‌ خود را ببين‌ كه‌ سراپردة‌ آنها را سوزاندند وايشان‌را بر شتران‌ برهنه‌ سوار كردند وبه‌ اسيري‌ مي‌برند. ما فرزندان‌ توايم‌ كه‌ در غربت‌ گرفتارشديم‌.

حاليا رو به‌ مادر خود كرداين‌ چنين‌  او سخن‌ به‌ لب‌ آورد

گفت‌ اي‌ دخت‌ِ پاك‌ پيمبرنظري‌ سوي‌ كربلا آور

بنگر اين‌ جا زمين‌ كرب‌ وبلاست‌كه‌ حسين‌ تو سرجدا اين‌جاست‌

مظهر مهر وپاكي‌ وايمان‌جسم‌ پاكش‌ بُوَد به‌ خون‌، غلطان‌

جسم‌ او روي‌ خاك‌ افتاده‌دخترانت‌ اسير ودرمانده‌

بر شترهاي‌ بي‌ جهاز سوارداده‌ از كف‌ همه‌ توان‌ وقرار

همة‌ دختران‌ گرفتارنددرد غربت‌ به‌ سينه‌ها دارند

خطبة‌ چهارم‌:

سپس‌ با چشمي‌ خون‌ فشان‌ روي‌ به‌ جسد سرور شهيدان‌ كرد وگفت‌:

بِابي‌ مَن‌ْ اَضْحي‌'، عَسكَرُه‌ُ في‌ يَوْم‌ِ الاِثنين‌ نَهبا، بِابي‌ مَن‌ْ فِسْطاطُه‌ُ مُقطَّع‌ُ العُري‌'.

بِابي‌ مَن‌ْ لا غائِب‌ُ فَيُرْتَجي‌' وَ لا' جَريح‌ُ فَيُداوي‌'. بِابي‌ مَن‌ْ نَفْسي‌ لَه‌ُ الْفِداء.

بِاَبي‌ المَهْمُوم‌ حتي‌' قضي‌. بِاَبي‌ العَطْشان‌ حتّي‌ ما مَضي‌'. بِاَبي‌ مَن‌ْ شيْبَتُه‌ُ تَقطِرُ بِالِّدماء.بِاَبي‌ مَن‌ْ جَدُّه‌ُ رسول‌ُ اِله‌ِ السّماء. بِاَبي‌ مَن‌ هُوَ سِبْط‌ُ نَبي‌ّ الهُدي‌'.بِاَبي‌ محمّد المصطفي‌. بِاَبي‌ خديجَة‌ُ الكبري‌'. بِاَبي‌ علي‌ُّ المرتَضي‌'. بِاَبي‌ فاطمة‌ الزَّهراءِ سَيِّدة‌ِالنِّساءِ. بِاَبي‌ مَن‌ْ رُدَّت‌ْ لَه‌ُ الشَّمس‌ُ وَ صَلّي‌'.

به‌ فداي‌ آن‌ كس‌ كه‌ سپاهش‌ روز دوشنبه‌ غارت‌ شد. به‌ فداي‌ آنكس‌ كه‌ ريسمان‌خيامش‌ راقطع‌ كردند. بفداي‌ آن‌ كس‌ كه‌ نه‌ غايب‌ است‌ تا اميد بازگشتنش‌ باشد ونه‌مجروح‌ است‌ كه‌ اميد بهبوديش‌ باشد. به‌ فداي‌ آن‌ كس‌ كه‌ جان‌ من‌ فداي‌ او باد. به‌ فداي‌آن‌ كس‌ كه‌ با دلي‌ اندوهناك‌ وبا لبي‌ تشنه‌ او را شهيد كردند. به‌ فداي‌ آن‌كس‌ كه‌ ازمحاسن‌اش‌ خون‌ مي‌چكيد. به‌ فداي‌ آنكس‌ كه‌ جدّ او رسول‌ خداست‌ واو فرزند پيامبرمحمد مصطفي‌ وخديجة‌ كبري‌ وعلي‌ مرتضي‌ وفاطمة‌ زهرا سيدة‌ زنان‌ است‌. به‌ فداي‌آن‌ كس‌ كه‌ خورشيد براي‌ او بازگشت‌ تا نماز گزارد.

زينب‌ اكنون‌ به‌ دشت‌ كرب‌ وبلاهست‌ با چشم‌ خون‌ فشان‌، آن‌ جا

با دلي‌ غمگنانه‌ وپر دردروي‌ بر سرور شهيدان‌ كرد

گفت‌: جانم‌ فداي‌ جان‌ حسين‌جسم‌ گلگون‌ وناتوان‌ حسين‌

كه‌ سپاهش‌ چنان‌ كه‌ غارت‌ شدبه‌ حريمش‌ بسي‌ جسارت‌ شد

قطع‌ كردند ريسمان‌ خيام‌تا كه‌ ياران‌ او كِشند به‌ دام‌

آن‌ كه‌ غايب‌ ز چشم‌ ياران‌ نيست‌از نظرها تمام‌، پنهان‌ نيست‌

حال‌ صد چاك‌، جسم‌ پاك‌ وي‌ است‌نتوان‌ در ره‌ اميد، نشست‌

به‌ فدايش‌ كه‌ با لبي‌ عطشان‌جان‌ خود داد در ره‌ ايمان‌

به‌ فدايش‌ كه‌ از محاسن‌ اوگشته‌ گلگون‌ تمام‌، چهره‌ ومو

آن‌ كه‌ جدّش‌ رسول‌ پاك‌ خداست‌جدّه‌اش‌ هم‌ خديجة‌ كبري‌' است‌

آن‌ شهيدي‌ كه‌ مادرش‌ زهراست‌پدرش‌ هم‌ علي‌، ولي‌ خداست‌

آنكه‌ خورشيد بهر او برگشت‌تا كه‌ وقت‌ نماز جانان‌ گشت‌

 

خطبة‌  پنجم‌:

زينب‌ آن‌ گاه‌ اصحاب‌ پيامبر را مخاطب‌ قرار داد وگفت‌:

يا حُزناه‌! يا كُرباه‌! اَليَوم‌َ مات‌َ جدّي‌ رسول‌ُالله، يا اصحاب‌َ محمّداه‌ُ! هؤلاءِ ذُريّه‌المصطفي‌' يُساقون‌َ سَوْق‌َ السَّبايا؛

«امروز جدّم‌ رسول‌ خدا از دنيا رفته‌، اي‌ اصحاب‌ پيامبراينان‌ ذريّة‌ رسول‌ خدا هستند كه‌ آنان‌ را همانند اسيران‌ مي‌برند.»

از گفتار زينب‌، تمامي‌ سپاهيان‌ دشمن‌ به‌ گريه‌ افتادند ووحوش‌ صحرا وماهيان‌ دريابي‌ قراري‌ كردند.

زينب‌ اكنون‌ به‌ حال‌ غصه‌ ودردتا بر اصحاب‌ جدّ خود رو كرد

گفت‌ جدّم‌، رسول‌ پاك‌ خداست‌گر كه‌ رفته‌ست‌ از ميان‌ شما

حال‌، ذريّة‌ رسول‌ اللّه‌به‌ اسيري‌ كشانده‌ايد به‌ راه‌

همه‌ آگه‌ ز ماجرا هستيدپس‌ چرا لب‌ ز گفتگو بستيد

كه‌ تمام‌ سپاهي‌ دشمن‌گريه‌ كردند از خطابة‌ زن‌

زن‌ِ والاي‌ دهر چون‌ زينب‌كه‌ بر آورد آن‌ سخن‌ بر لب‌

* * * * *

خطبة‌ زينب‌ كبري‌' در مسجد شام‌

زينب‌ آن‌ خواهر غمين‌ وپريش‌كه‌ كنون‌ مانده‌ است‌ با دل‌ِ ريش‌

زين‌ مصيبت‌ چقدر نالان‌ است‌تكيه‌گاه‌ همه‌ اسيران‌ است‌

در ميانه‌ بدون‌ ياور ويارشده‌ او نيز، كاروان‌ سالار

به‌ سكه‌ در بزم‌ آن‌ يزيد پليداز يزيد دَني‌ جسارت‌ ديد

وقت‌ را تا كه‌ او مناسب‌ ديدذوالفقار زبان‌ خويش‌، كشيد

او كه‌ با درد وغم‌ شده‌ دمسازبِنِمود اين‌ چنين‌ سخن‌، آغاز

مي‌نمايم‌ خداي‌ خويش‌، سپاس‌اين‌ ستايش‌ بُوَد ز روي‌ قياس‌

چون‌ خداي‌ بزرگ‌ من‌ فرمودهر كسي‌ را كه‌ كار زشت‌ نمود

يا كه‌ آيات‌ من‌ كند تكذيب‌شود اندر حضور من‌ تأديب‌

ودرود خدا به‌ پيغمبربر همه‌ خاندان‌ آن‌ سَرور

بعد، رو بر يزيد دون‌ بنمودبا كلام‌ رسا چنين‌ فرمود

اي‌ يزيدي‌ كه‌ خائن‌ وپستي‌راه‌ها را به‌ روي‌ ما بستي‌

از ره‌ِ مكر، با ريا وفريب‌همه‌ آيات‌ را كني‌ تكذيب‌

فكر كردي‌ كه‌ در حضور خداما ذليل‌ رهيم‌ وتو والا

اي‌ كه‌ هستي‌ ز آدميت‌ دورمي‌خرامي‌ كنون‌ به‌ كبر وغرور

از ره‌ِ عُجب‌ وكبر وخودبيني‌بر چنين‌ بارگاه‌، بنشيني‌

آنْقَدَر زين‌ پديده‌ سرمستي‌باب‌ فكرت‌ به‌ خويشتن‌ بستي‌

تو فراموش‌ كردي‌ امر خداچشم‌ داري‌ به‌ لذت‌ دنيا

همه‌ آنان‌ كه‌ در خطا رفتنددر ره‌ ناحق‌ شما رفتند

همگي‌ در عذاب‌ وجداننددور از مهر ولطف‌ يزدانند

غافل‌ از آن‌ كه‌ زينت‌ دنيامهلت‌ امتحان‌ بُوَد بر ما

اي‌ يزيد پليد وبي‌ بنيادپدرت‌ شد به‌ دست‌ ما آزاد

حاليا تو امير دوراني‌شاهد حال‌ ما اسيراني‌

ما كه‌ از عترت‌ پيامبريم‌بايد از بين‌ دشمنان‌ گذريم‌

پردة‌ آبرويمان‌ بِدَري‌به‌ اسيري‌ به‌ هر كجا ببري‌

در حقيقت‌ تو يك‌ ستمكاري‌چون‌ كه‌ فرزند آن‌ جگرخواري‌

به‌ خدا، اي‌ يزيد بركردارتو نداني‌ چه‌ هست‌ آخر كار

بار سنگين‌ به‌ دوش‌ خود داري‌كه‌ به‌ هر كيفري‌ سزاواري‌

در قيامت‌، حضور پيغمبربا چه‌ رويي‌ كني‌ يزيد، نظر

بر سر ما ببين‌ چه‌ آوردي‌!چه‌ خيانت‌ به‌ ما زنان‌ كردي‌

ما زنان‌ را زشهر خود راندي‌پيش‌ چشم‌ عموم‌، بنشادي‌

تو بدان‌ اي‌ يزيد اگر بر ماروزگار اين‌ چنين‌ نمود، جفا

كه‌ دمي‌ با تو من‌ سخن‌ گويم‌سخني‌ با تو اهرمن‌ گويم‌

سرزنش‌هاي‌ تو بُوَد نيكوچون‌ نباشيم‌ تا ابد، هم‌خو

چه‌ كنم‌، ديده‌ها چو گريان‌ است‌همه‌ دل‌ ها ز داغ‌ سوزان‌ است‌

مي‌ندانم‌ كه‌ از چه‌ حزب‌ خداشد شهيد خدا به‌ دست‌ شما

آري‌ آري‌، چه‌ حزب‌ شيطانيددر حقيقت‌ ز نسل‌ سُفيانيد

هر كدامين‌ چو گله‌ ننگيدصاحِب‌ِ قلب‌هاي‌ چون‌ سنگيد

وحي‌ وقرآن‌ بُوَد زپيغمبراو كه‌ خود هست‌ شافع‌ محشر

ما همه‌ پيرو ره‌ِ اوييم‌مدح‌ پيغمبر خدا گوييم‌

اقدس‌ كاظمي‌(مژگان‌)

 

 


شام



:: ادامه مطلب

:: موضوعات مرتبط: مقاله , مقاله مذهبی ,
:: برچسب‌ها: خطبه‌هاي حضرت‌ زينب‌ كبري(س)‌ در کوفه و شام , خطبه های حضرت زینب , عاشورا , محرم , بعد از عاشورا , اسارت , کوفه شام , کوه , شام , زینب کبری(س) ,
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
نويسنده : هیئت نوجوانان
تاريخ : پنجشنبه 15 آبان 1393

بنر های مذهبی سایت و وبلاگ